-پاشو برو از خونه خاله من بیرون
زن بود که سر شوهر داد می کشید در اتاقی پر از آدم . چایی جلو مرد سرد شده بود بلند شد رفت داخل اتاق و ساکش را برداشت بی خداحافظی و بی آنکه از همسرش بخواهد با او برود برگشت شهر خودشان.
زن زد زیر گریه که شما نشنیدید که داخل اتاق چه ها که به من نگفت.
پ.ن: طول زندگی الزاما به معنای آگاهی نیست. لطفا با ما همراه باشید. سپاس از مهرتان
ضروری تر از هر چیز، زندگی کردن است...برچسب : نویسنده : rmohammadi61o بازدید : 57